روزی گذر خواهم کرد
از محله ی پیوندمان
وتراخواهم خواند
وزمین را گواه می گیرم
ودیوارهای بلند آجری را
که تک تک شمرده ام
افسوس
که آسمان محله ی پیوندمان
دیگر رنگ باخته است
مرگ ابرها را بیاد می آوری؟
که حیات می بخشید
علف های هرزه جوی لجن را
که طبیعت محله ی ما بود
آری
همه رنگ باخته اند
ومن چه غریب وار
دلم می سوزد
به یاد می آورم
تلاطم چهره ات را
که معصومانه
رنگ می باخت
از تماس دست من
ولحظه ی انفجار دل را
که به امداد زبان شعله گرفت
تو مپندار که از یاد رود
آری
روزی ترا خواهم خواند
وزمین را گواه می گیرم
و دیوارهای بلند آجری را
که تک تک شمرده ام
آگوست1988
رضا
2 comments:
salam .....cheretoo khoondam kheyli ghashang bood behet enmikhordd in ghadr ehsasati bashi ...
good luck guy
sorry she`r manzooram bood
Post a Comment